۱۳۹۵ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

نقلاب و اين جهل "نوين" کمر بسته به قتل دانائی




های!
جاهلان،
مزوران،
قلدران،
کمر بستگان به قتل حقيقت!
کدام حقيقت؟!
همان حقيقتی که چون در برابر ضد انقلابی هايمان ايستاد و گفت :" من طرفدار انقلابم!"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که چون در برابر طرفداران انقلابمان ايستاد و گفت:" ضد انقلاب ها هم حق آزادی انديشه و بيان دارند"،
کمر به قتلش بستيم.
همان حقيقتی که چون در برابر غيرمسلمانانمان ايستاد و گفت:" من مسلمان هستم"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيفتی که چون در برابر مسلمانانمان ايستاد و گفت:" نامسلمان ها هم حق آزادی انديشه و بيان دارند"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که چون در برابر رأی "نه" دهندگانمان به جمهوری اسلامی ايستاد و گفت:" من به جمهوری اسلامی رأی –آری- داده ام"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که چون در برابر رأی"آری" دهندگانمان به جمهوری اسلامی ايستاد و گفت:" رأی – آری- نادهندگان به جمهوری اسلامی هم، حق آزادی انديشه و بيان دارند"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که چون در برابر فروريختگان و بريدگان و روی برگردانندگانمان از جمهوری اسلامی ايستاد و گفت: " من هنوز هم به جمهوری اسلامی اعتقاد دارم"،

کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که چون در برابر هنوز معتقدانمان به جمهوری اسلامی ايستاد و گفت:" بريدگان و فروريختگان و روی برگردانندگان ازجمهوری اسلامی هم، حق آزادی انديشه و بيان دارند"،
کمر به قتلش بستيم.

همان حقيقتی که امروز هم، در برابر ما ايستاده است و می گويد: " علت همه ی بلايائی که پس از انقلابمان بر سر ما ايرانيان آمده است، اسلام نيست، بلکه عملکرد مشترک عناصر روانتاريخی - جهل، تزوير و قلدری- نهادينه شده در فرهنگ سنتی، دينی و روشنفکری ما بوده است که پس از انقلاب، بنام دفاع از انقلاب - آگاه يا ناآگاه- با عناصر ضد انقلاب داخلی وخارجی، هم سو، و در مواردی هم دست شد است و در نتيجه، نه تنها نيروی انقلاب را در دفاع از هستی خودش در برابر جنگ بيرونی و درونی ای که بر او تحميل شده است، به تحليل برده است و او را از دست يافتن به اهداف تعيين شده اش، يعنی - استقلال، آزادی و جمهوری- بازداشته است، بلکه هزاران کشته و معلول و زندانی و آواره ، ازجمله شما و اين "جهل نوين" مزور و قلدر وکمر بسته به قتل "دانائی" را هم، روی دست او گذاشته است!".